ناگهان
یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین!
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین!
بال های خویش را دست توسل کرده بود
نه ... نمیشه
نه ... نمیشه اینجادیگه آخر خط با تو بودنه
میدونم میدونی به هر کی توی این راه پی منو بگیری
بدون که اون که رفت نمیاد ای یار
بامن نمون
بامن نمون که ما ته قصه نمیرسیم به هم
نه نمون بزار تموم جاده رو با خیال تو برم
نه نمون بامن
اگه دلت با منه نگو برو نگو بدون من بمون
منو ببخش اگه دلم تو رو دید اگه دلم از تو ساده نبرید
نه بخند منو شریک بغض هر شبت بدون
باز بخند سکوتم و پر از هوای تازه کن
باید برم حس میکنم از حالت نگات وقت دل بریدنه
تموم جاده شبیه از تو دل بریدنه
یه روز ...
توی کوچه ی دلم
فقط صدای تو میاد
صدای خوب و همیشه
آشنای تو میاد
وقتی بارون میزنه
تو کوچه ی ساکت ما
پنجره فکر میکنه صدای پای تو میاد