ღܓܨ ☺☼ سحر ☻♥ ܓܨღ

شعر+داستان+.....

ღܓܨ ☺☼ سحر ☻♥ ܓܨღ

شعر+داستان+.....

مرگ امواج!!!

مرگ امواج!!!

از دریا پرسیدم: این امواج دیوانه تو، از کرانه ها چه می خواهند؟
چرا این گونه پریشان و در به در، سر به کرانه های از همه جا بی خبر می زنند؟
دریا در مقابل سوالم گریست!!!
امواج هم گریستند!!!
آنوقت دریا گفت: طعمه مرگ تنها آدمها نیستند.
امواج هم مثل آدمها می میرند!!!
این امواج زنده هستند که لاشه امواج مرده را شیون کنان به گورستان سواحل خاموش می سپارند
!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد